از خیلی خیلی خیلی وقت پیش، بیشتر از پونزده سال که وبلاگ مینوشتم، دلم میخواست یه وبلاگ بی نام و نشون داشته باشم. برای گفتن از هرآنچه که هست. حس خوب نوشتن. اون وبلاگ رو ایجاد کردم. وبلاگی که حتی یه دونه خواننده‌ای که اینجا داره و هزار بار ممنونشتم:) رو نداشت و نداره. بعد کم‌کم نوشته‌هام نامه شد به کسی که عزیزمه، دوستش دارم، دوستم داره و همیشه حسش کردم و باهاش حرف زدم و سرش از زندگی غر زدم. اما اون نیست تو این بُعد از زمان و مکان. میگن آدمایی مثل اون، میرن بهشت. بایدم رفته باشه، چون لایقشه.

امروز سال روز رفتنشه. اما بعضی از رفتن‌ها عطر همیشه موندن دارن. مومنم به این حرف! من امروز رو بهش تبریک میگم همیشه و هر سال که داداش بزرگه‌ی بابا، تولدت مبارک! اون بابالنگ‌دراز نامه های جروشا ابوتیِ منه تو اون وبلاگ که با خیال راحت از دلتنگیام و دوست داشتن‌های یواشکی‌م بهش گفتم. یه سال بود که نام و نشون اون وبلاگ رو گم کرده بودم. مستاصل بودم. یهو یه جرقه باعث شد پیداش کنم. فکر کنم از هوش من ناامید شد و خودش درگوشم گفت آدرسشو که بازم بنویسم براش. این منِ خنگ، مرد نازنین :))))

به یاد پارسال، که تولدت رو با صدای قشنگ همیشه‌بهار بهت تبریک گفتم. وقتی که اون روز کلی نقشه کشیدم تا از طرف دیگران هم بهت هدیه بدم. دستام عرق کردن، قلبم تندتر زد، زانوهام لرزید و شد آنچه شد.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دانلود رایگان کتاب نقشه کشی سازه شیشه اتومبیل گروه کاروفناوری ناحیه6 اصفهان شهرسازی و سیاست معرفی سایت معتبر..! دروس عمومی کنکور اُکالیپتوس داتلود رایگان نمونه سوالات بچه گانه و دخترانه دوز آسان دانلود مقاله و تحقیق و پایان نامه های علمی